از اواخر پارسال به پیشنهاد استاد قرار شد یه تیم ترجمه برای موسسه تشکیل بدیم. برای اینکه بیشتر با روال کار آشنا بشم به دارالترجمه‌ها و مراکز ترجمه‌ی زیادی سر زدم و از طرف دیگه با مترجم‌های بیشتری ارتباط گرفتم (البته قبل از این پیشنهاد یه گروه کوچک سه چهار نفره داشتم که روابطمون دوستانه بود و فقط ترجمه‌ی عربی کار می‌کردیم، یعنی وقتی دستم پر بود یا می‌دونستم یکی از بچه‌ها سفارشی که به من شده رو بهتر می‌تونه انجامه بده، سفارش رو می‌سپرد بهشون، سر موعد هم کار رو ازشون می‌گرفتم و تحویل می‌دادم، البته هیچ درصدی هم در کار نبود، دوستانه دیگه). اما هرچی بیشتر جلو می‌رفتم بیشتر به تصمیم خودم و قراری که برای ترجمه‌ی کتاب‌ها با استاد گذاشته بودم شک می‌کردم. قیمت‌ها و نوع ترجمه‌ها رو می‌دیدم و با کار خودم مقایسه می‌کردم. حداقل خواننده‌هایی که سی روز ترجمه‌ی داستان رو خوندند می‌دونند که من ادعایی نسبت به ترجمه‌ام ندارم، همیشه هم گفتم که فعلا خودم رو مترجم (به معنای واقعیِ مترجم) نمی‌دونم و قصدم از ترجمه یادگیریه، اما وقتی کیفیت و قیمت کارها رو با مال خودم مقایسه می‌کنم به شک می‌افتم. که اصلا قرار اولم درست بود؟ با اون قیمت؟ و البته قول استاد برای کمک به یادگیری من که انصافا زیرش نزد. 
هنوز هم شک دارم، اما واقعا راه دیگه‌ای برای پرورش مهارت ترجمه‌ام پیدا نمی‌کنم. راستش دارم انگیزه‌ام رو از دست می‌دم.