یه چیزهایی هم هیچ‌وقت برای ما نیست. می‌دونم این جمله خیلی دم دستی و کپشن‌طوره، و می‌دونم که این شاید یکی از بدیهیات و نکات اولیه‌ایه که باید دربارۀ زندگی بدونیم؛ ولی واقعاً این‌طور هستیم؟ واقعاً این‌طور هستم؟ گاهی تا دم مرگ نمی‌خوایم این رو باور کنیم و به‌خاطر نداشته‌ها یا ازدست‌داده‌هامون حرص و اندوه و حسادت رو توی خودمون تلنبار می‌کنیم. یه‌جورهایی انگار نمی‌خوایم بریم سراغ چیزهای دیگه؛ حالا از سر تنبلیه یا ناامیدی یا چی نمی‌دونم، ولی نمی‌ریم. دوست نداریم که این قضیه رو بپذیریم و از طرف دیگه جرئت این ریسک رو هم نداریم که بازی رو تو میدون جدیدی شروع کنیم. شاید هم خودمون رو اون‌قدر باور نداریم که بدونیم بهترین خودمون رو باید توی قضیۀ دیگه‌ای پیدا کنیم. شاید خودمون رو سزاوار آرامش نمی‌دونیم.

پی‌نوشت: پس از سال‌ها توانایی پست گذاشتن در بیان با گوشی برایم میسر شد. باشد که جنبه داشته باشم و هرروز چنین گوهرافشانی نکنم.