۸ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

یه چای و کلوچه خواستیم بخوریم‌ ها

با خودم می‌گم لابد آدم‌های چاق یا خوش‌اشتها آدم‌های شادتری هستن، یا مثلاً با خودشون مهربون‌ترن؛ مثلاً همین‌طور که دو تا کلوچه و لیوان چای‌شون جلوشونه و از پنجره بیرون رو می‌بینن، وقتی نگاه‌شون خیره می‌مونه به دود دودکش ساختمون روبه‌رو و با خودشون می‌گن، ببین چه سوزی داره دلش که تو این برف و سرما هنوز داغی‌اش رو داره، آره شاید تو همین حالت یه‌سری گفته‌ها و نگفته‌ها، دیده‌ها و ندیده‌ها، شنیده‌ها و نشنیده‌ها هم تو سرشون بالا‌پایین بشه، اما تو کسری از ثانیه میل‌شون برنمی‌گرده، نمی‌ذارن چای‌شون از دهن بیفته، باقی کلوچه رو برنمی‌گردونن تو کیف‌شون، گلودردشون شروع نمی‌شه.

  • حوراء
  • يكشنبه ۲۹ دی ۹۸

حُرف

یکی از دلتنگی حرف می‌زنه، یکی هم یاد گرفته از حِرمان دم نزنه.

خدای آدم‌های صبور، به داغ دل آدم‌های کم‌صبر برس. آمین 

 

عنوان

  • حوراء
  • جمعه ۲۷ دی ۹۸

صنما

از آدم‌ها بت نسازیم، از آدم‌ها بت نسازیم، از آدم‌ها بت نسازیم؛ نه چون وقتی که تبر دست گرفتیم، جون می‌دیم تا بشکنیم‌شون؛ چون آرمان بت شدن چنگالش رو توی تفکرمون فرو می‌کنه و همچین شکاری رو به‌راحتی ول نمی‌کنه.

  • حوراء
  • چهارشنبه ۲۵ دی ۹۸

و من پناه می‌برم به خدا از جهل و جهل

توی زبان عربی جهل هم معنی نادانی داره، هم معنی ناشکیبایی. وجه تسمیه اعراب پیش از اسلام (اعراب جاهلی) همین مورد دومه. وگرنه اعراب حجاز توی شاخه‌های مختلف علوم، مثل ریاضی، اخترشناسی، نسب‌شناسی، ادبیات و... کم عالم نبودن برای خودشون؛ اما توی جنگ‌ها و درگیری‌ها صبر نداشتن.

جهل یه جا مقابل علمه، یه جا مقابل حِلم.

  • حوراء
  • شنبه ۲۱ دی ۹۸

وقت‌مون کمه... خیلی کم

چند وقتیه برنامه‌ام تغییر کرده. صبح‌ها که از خونه می‌رم بیرون هنوز ستاره‌ها توی آسمون هستن. حس خوبیه که شب‌ها جبار و ثور و کلب اکبر رو ببینی، صبح‌ها هم دب اکبر و شاید هم ذات‌الکرسی. اگه یه‌کم پیگیر باشم، می‌تونم تمام حالات ماه رو هم ببینم. برام جالبه که بعضی روزها با ذوق دیدن همین ستاره‌ها خواب رو کنار می‌زنم. 

نمی‌دونم روز اول بود یا دوم، توی سرخی سپیده نوری دیدم که نه به هواپیما می‌خورد، نه می‌تونست ستاره باشه. اومدم از راننده یا مسافرهای پشت سرم بپرسم، اون نور چیه؟ اما جو بی‌ذوق‌تر و غیرصمیمانه‌تر از این حرف‌ها بود. دوست داشتم فکر کنم یوفوها هستن... دوست داشتم خیال‌پردازی کنم. موضوع همینه؛ تا واقعیت مشخص نباشه، وقت داریم خیال‌پردازی کنیم... تا وقتی که نور چیزی رو روشن نکرده... تا وقتی که تجربه بهمون ثابت نکرده همۀ بشقاب‌پرنده‌های خیالی‌مون، هواپیماهای واقعی هستن.

  • حوراء
  • جمعه ۲۰ دی ۹۸

قلب‌الأسد

من که فکر می‌کنم بامداد جمعه نقشه‌ی آسمان به هم ریخت. یک ستاره به ستاره‌های آسمان اضافه شد. از آن ستاره‌های پرنور، تو بگو به قدر شعرای یمانی، حتی پرنورتر. از همان‌ها که ستاره‌پرستان دست رد به‌شان نمی‌زدند، اصلاً زانوهای‌شان سست می‌شد وقت دیدنش، سرشان پایین می‌افتاد.
مگر وقتی روی زمین بود هزاران سال نوری از او فاصله نداشتیم؟ اصلاً مگر در یک زندگی چند نفر را می‌شود دید که مهر و صلابت با هم در نگاهش جا شود؟ چند نفر را می‌شود دید که آدم را به یاد اسلام بیندازد؟ چند نفر نشانه‌هایی از حضرت علی به عاریه دارند؟ چند نفر مصداق أشدّاءُ علی الکفّار رُحماءُ بینهم هستند؟
حالا بعد از این تلخی هی بیایند بزرگراه و خیابان و کوچه و ساختمان به نامش کنند، هی بیایند اثر بسازند، هی بیایند لباس شیر را به تن شغالی خودشان کنند... من که فکر می‌کنم بامداد جمعه نقشه آسمان به هم ریخت، شاید هم قلب‌‌الأسد جای خود را به او داد‌.

  • حوراء
  • شنبه ۱۴ دی ۹۸

یه‌‌ جوری

ـ ما یه‌ جوری نیستیم، هانی؟

+ چرا. تا حالا متوجه نشده بودی؟

ـ جدی می‌پرسم.

+ خودمون رو می‌گی دیگه؟ 

ـ آره.

+ جدی می‌گم، تا الان متوجه نشده بودی؟

ـ مطمئن نبودم.

 

ـ هانی، ما از بیرون چه‌جوری‌ایم؟

+ همین‌طوری دیگه... یه‌ جوری.

ـ یعنی هم از دور زهره می‌بَریم هم از نزدیک؟

+ یه چیزی تو همین مایه‌ها.

ـ خب چرا باید همۀ بارش روی دوش ما باشه، چرا بین بقیه تقسیم نشده؟

 

+ ناراحت شدی؟

ـ نه خیلی.

+ ببین، این نه یه ویژگی خوبه، نه بد. من به خودم می‌گم فقط یه ویژگیه. غمو شدی؟

ـ نه.

 

پی‌نوشت: صحبت کردن از یه‌جوری برام راحت نیست؛ البته اینجا هم جای صحبت کردن ازش نیست. اما این همه صغری کبری چیدم تا به این برسم که پذیرش یه سری چیزها، هرقدر سخت باشه، از انکارش راحت‌تره.

  • حوراء
  • دوشنبه ۹ دی ۹۸

Pinteresting

چه دنیاییه‌ ها! یه اپلیکیشن که شش ماه هم نیست داری ازش استفاده می‌کنی، ذهنت رو از دوستی‌ که رفاقت نه‌ساله باهاش داری، بهتر می‌‌خونه.

پی‌نوشت: این پست پتانسیلش رو داره که خلاصه و به نوشته‌ی پشت وانت تبدیل بشه. می‌شه گفت نویسنده سعی داره توانایی نویسندگی‌اش رو در حوزه‌ها و سطوح مختلف محک بزنه. (آره جان عمه‌ی نداشته‌اش)

  • حوراء
  • سه شنبه ۳ دی ۹۸