این روزها احساس میکنم که خدا بیشتر از همیشه هوام رو داره، ایده و قلم و کاغذ رو با هم بهم داده و میخواد ببینه چند مرده حلاجم و زندگیم رو چطور مینویسم. همیشه هوام رو داشته، تو تمام لحظات این 27 سال.
خدایا شکرت
این روزها احساس میکنم که خدا بیشتر از همیشه هوام رو داره، ایده و قلم و کاغذ رو با هم بهم داده و میخواد ببینه چند مرده حلاجم و زندگیم رو چطور مینویسم. همیشه هوام رو داشته، تو تمام لحظات این 27 سال.
خدایا شکرت
من چرا انقدر تنبل شدم؟
ترجمهام که هیچ. این از این.
تکلیف نهایی ویرایش رایانهای رو که دیروز باید میفرستادم هنوز نفرستادم. در واقع اصلا انجام ندادم که بخوام بفرستم.
یه فصل و نیم از آزمون آزمایشی ویرایش رو هنوز نخوندم و یکشنبه امتحان داریم.
استاد سهشنبۀ پیش برای کارورزی ویراستاری یه کتاب بهم داد که فقط چندتا اصلاح اولیه روش انجام دادم.
فقط روزی چند صفحه کتاب میخونم. اونم چه خوندنی، هر یه ربع حداقل یه بار گوشی رو چک میکنم.
نوشتن هم کاملا تعطیل شده، حتی ایدههام رو هم جایی یادداشت نمیکنم.
ساعت 10 شب از تهران راه افتادیم به سمت کرج، معمولا نیمساعته به مقصد میرسیدیم اما حدودا ساعت 10:40 بود که تازه به راهبندان رسیدیم، با توجه به گزارش رادیو، کانالهای تلگرامی و نقشۀ گوگل، آزادراه تهران ـ کرج، جاده قدیم کرج و جاده مخصوص کرج کاملا قفل بود، بعضی از ماشینها سوخت تمام کرده بودند و بعضی دیگر در برف و یخ گیر کرده بودند. حتما اخبار را شنیدهاید و نیازی به تکرار مکررات نیست اما چند چیز واقعا آزار دهنده بود، و فکر میکنم در محیط شخصی خودم این اجازه را داشته باشم که از دید خودم گلگی کنم. در تمام مسیر دیروز تنها یک ماشین راهنمایی رانندگی دیدیم، دریغ از یک نمکدان نمک و یک بیلچه شن. آن هم در حالی که از مزخرفترین کانالهای تلوزیونی تا مزخرفترین کانالها تلگرامی پیشبینی شرایط آب و هوایی این هفته را اعلام کرده بودند، نبود امکانات طوری بود که آدم فکر میکرد به جای بهمنماه در مرداد ماه چنین برفی باریده. اما آزاردهندهتر از همه پاسخ مسئولان به مجری برنامهی راه شب رادیو ایران بود، آقای اکبر اختیاری هیچ صحبتی از راهبندان چند کیلومتری اتوبان ساوه به تهران و تهران ـ قم نکرد که مردم ساعتها بدون هیچ کمکی در جاده بودند. حتی در مورد جادهها و اتوبانها منتهی به تهران هم صحبتی نکرد. به جای آن مسئولیت را به گردن مردم و شیوۀ رانندگیشان انداخت. مردمی که از ساعت 7 توی جاده بودند و هر طور شده به همدیگر کمک میکردند و مسئولینی که یا از وضعیت این مردم و جادهها بیخبر بودند و یا آگاهانه داشتند در گزارشها این وضعیت را نادیده میگرفتند و همهچیز را آرام و کنترل شده نشان میدادند. مردمی که 6 ـ 7 ساعت در راه مانده بودند و در ماشین کودک، افراد مسن یا بیمار داشتند و مسئولینی که حتی زحمت جواب دادن به تماسهای تلفنی رادیو را به خود نمیدادند.
ساعت 2:30 به مقصد رسیدیم، جلسۀ بحران سازمان راهداری هم ساعت 12 ظهر امروز برگزار شد.