من که فکر میکنم بامداد جمعه نقشهی آسمان به هم ریخت. یک ستاره به ستارههای آسمان اضافه شد. از آن ستارههای پرنور، تو بگو به قدر شعرای یمانی، حتی پرنورتر. از همانها که ستارهپرستان دست رد بهشان نمیزدند، اصلاً زانوهایشان سست میشد وقت دیدنش، سرشان پایین میافتاد.
مگر وقتی روی زمین بود هزاران سال نوری از او فاصله نداشتیم؟ اصلاً مگر در یک زندگی چند نفر را میشود دید که مهر و صلابت با هم در نگاهش جا شود؟ چند نفر را میشود دید که آدم را به یاد اسلام بیندازد؟ چند نفر نشانههایی از حضرت علی به عاریه دارند؟ چند نفر مصداق أشدّاءُ علی الکفّار رُحماءُ بینهم هستند؟
حالا بعد از این تلخی هی بیایند بزرگراه و خیابان و کوچه و ساختمان به نامش کنند، هی بیایند اثر بسازند، هی بیایند لباس شیر را به تن شغالی خودشان کنند... من که فکر میکنم بامداد جمعه نقشه آسمان به هم ریخت، شاید هم قلبالأسد جای خود را به او داد.
- حوراء
- شنبه ۱۴ دی ۹۸
- ۱۷:۴۱