شروع کرده بودم یه مطلب درباره خوندن و نوشتن و نگاه کردن بنویسم که بین کلمات راضی شدن و ارضا شدن به شک افتادم. لعنتی! فرق این دو تا توی فرهنگ واژگان شخصی من مشخص نیست، دو تا کلمه‌ای که انقدر ازشون استفاده می‌کنیم (یعنی هم خودم هم دیگران)، ولی چون یکی‌اش زیر یوغ سکس رفته، ناخودآگاه برام سانسور شده. هم‌زمان هم از خودم عصبانی می‌شم، هم خجالت می‌کشم. احساس می‌کنم با سانسور هم‌دست شدم که به این کلمه بی‌توجهی کنیم، جسارت کنیم، خیانت کنیم... تجاوز کنیم؟ لعنتی دوم! مفهوم این یکی هم خیلی برام مشخص نیست؛ چون نوعی از تجاوز هم تجاوز جنسیه، این کلمه هم زیر سایه‌ی سکسه. راستی ما چرا انقدر با سکس لج افتادیم؟ 

بگذریم. واضحه سردرگمی من برای انتخاب یکی از این دو تا کلمه به مشخص نبودن مفهوم ارضاء برمی‌گرده؛ برای همین اول می‌رم معنی عربی‌اش رو توی دو تا فرهنگ پیدا می‌کنم: خوشنودی (این توی فرهنگ واژگان شخصی‌ام هست، برام دوست‌داشتنی و در عین حال دست‌نیافتنیه)، لذت (این یکی هم تعریف مشخص خودش رو داره، هرکی یه‌کم با من بگرده متوجه می‌شه به میزان معتنابهی کمش دارم تو زندگی‌ام)، سربلندی (واقعاً؟ مثلاً بگیم برای ارضای ایران عزیز؟ البته خیلی جاها کاربرد داره؛ علی ای حال خیلی با این کلمه سروکار ندارم، شاید چون وقتی نگاهش می‌کنم، می‌بینم شعارزدگی از سر و روش می‌باره)،۱ راضی‌سازی (بیشتر یاد خوش‌خدمتی‌هام به کارفرماهام و مشتری‌هام می‌افتم)، ارضا جلوش توی پرانتز نوشته: خواست، میل (ارضا کردن خواسته: فکر کنم همون معنی موردنظر من توی متنیه که داشتم می‌نوشتم؛ احتمالاً معنی برآورده کردن رو هم داره برام. ارضا کردن میل: بیشتر یاد غذا می‌افتم. اصلاً همین کلمه میل، ببین چه خوب باهاش برخورد کردیم، در صورتی اون هم به گرایش اشاره داره؛ ولی مثلاً شهوت رو ببین، چرا وقتی به‌تنهایی نوشته می‌شه به سمت مسائل جنسی گرایش داره انگار، درصورتی که مترادف اشتهاست. اصلاً مشهي توی زبان عربی پیش‌غذای اشتها‌آوره).

بعدش رفتم سراغ واژه‌یاب. دهخدا فرموده: ارضاء. [ اِ ] (ع مص ) خشنود کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). ترضیه. (مجمل اللغة). دادن چیزی که خشنود کند. (منتهی الأرب ). || اقناع.

معین هم آورده: ( اِ ) [ ع . ] (مص م .) خشنود کردن، راضی گردانیدن.۳

قضیه اینه که راضی و ارضاء، هر دو مصدر هستن و هیچ‌کدم معنای تفضیلی ندارن؛ مثلاً این‌طور نیست که یکی برآورده شدن خواسته باشه، اون یکی به‌بهترین شکل برآورده شدنش؛ اما شاید بشه راضی شدن یا راضی کردن رو مقابل ناراضی بودن، یا به‌معنای متقاعد کردن بدونیم؛ هرچند دهخدا اقناع رو برای ارضاء هم آورده. علی ای حال درست جا انداختن این دو تا کلمه توی فرهنگ واژگان شخصی‌ام زمان می‌بره.

من کاری ندارم سانسور، هنجارها، چارچوب‌های اخلاقی تحمیل‌شده، فضایی که توش قرار داریم، خانواده، دوستان، رسانه‌ها و..‌. چقدر توی این بیگانگی من با کلمات، الفاظ و معانی نقش دارن؛ حرفم اینه که من نباید این‌طور باشم.

پی‌نوشت: اگه به لینک سومی که پایین این مطلب آوردم، برید، می‌بینید که ارزاء، ارضاع و ارذاء هم معانی خودشون رو دارن. جالبه دیگه.


۱. لینک

۲. فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش، نشر نی، مدخل رضی.

۳. لینک