۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منِ پرسشگر» ثبت شده است

منِ پرسشگر (۴)

نمی‌دونم دیگران هم این سؤال براشون پیش می‌آد یا نه... ببخشید اول باید می‌گفتم سؤالم دربارۀ چیه. یکی از مشکل‌های عجیبی که من دارم اینه که فراموش می‌کنم دیگران از دانسته‌هام باخبر نیستن، و هرچی اون موضوع برام واضح‌تر باشه، این فراموشی هم قوی‌تره.

زمینۀ سؤالم اینه: می‌ریم توی سایت، وبلاگ یا صفحۀ یه شخصی توی شبکه‌های اجتماعی و می‌بینیم که ایشون بازدیدکننده، فالوور یا مخاطب قابل‌توجهی داره. بعد می‌ریم زیر یکی از نوشته‌هاش و کلی عرض ارادت و لایک و ریت و بوس و الخ می‌بینیم (این عبارت تقریباً مسروقه است). اون‌جاست که سؤال موردنظر پیش می‌آد؛ واقعاً چند نفرشون اومدن که فیدبک بدن و چند نفر فقط دنبال راهی هستن که تور بندازن و فالوور جمع کنن؟ چند نفر به‌خاطر اینکه جزو توراندازان شمرده نشن فیدبک‌شون رو خوردن؟ از اون طرف مخالفت کی‌ها حقیقیه؟ کلاً چیزی به اسم رفتارشناسی توی فضای دیجیتال تعریف شده یا نه؟

پس‌حرفی: یعنی اگه من توی تب و هذیون یه مطلب نوشتم و منتشر کردم، یکی نباید بیاد بگه عنوانت اشکال تایپی داره؟ پست قبلْ دو روز با عنوان به‌قت هذیون نمایش داده شد و من توی این دو روز فقط نگران این بودم که آیا نیم‌فاصلۀ بین به و وقت زده شده یا نه. انگار که به دلم افتاده باشه یه چیزی این وسط درست نیست. 

  • حوراء
  • يكشنبه ۱۴ مهر ۹۸

منِ پرسشگر (۳)

یکم: چقدر نیاز داریم بدونیم دیگران ما رو چطور می‌بینن؟

دوم: چقدر به تعریف و تمجید دیگران نیاز داریم و چقدر دریافتش می‌کنیم؟

سوم: وقتی کسی ازمون می‌خواد دربارۀ ویژگی‌های خوب و بدش صحبت کنیم، چقدر صراحت داریم و چرا؟

 

بعداً نوشت: قشنگ می‌طلبه که بشینم خودم هم جواب این سؤال‌ها رو بنویسم؛ البته توی یه نوشتۀ جدا.

  • حوراء
  • جمعه ۷ تیر ۹۸

منِ پرسشگر (۲)

هانی می‌گه وقت رقص باید خودت رو رها کنی، چرا این کار رو نمی‌کنی؟ و من هر بار که جلوی آینه‌های باشگاه دارم حرکت جدیدی که ت یادم داده رو تمرین می‌کنم از خودم می‌پرسم چرا خودم رو رها نمی‌کنم؟ 

و هر وقت که دست به نوشتن می‌برم، می‌پرسم چرا خودم رو رها نمی‌کنم؟

و هر وقت که غرق خیالاتم می‌شم از خودم می‌پرسم چرا نیروی تخیلم رو از این داستان‌های تکراری رها نمی‌کنم؟

این رها کردن چطوریه؟ من مانع رو خوب حس می‌کنم، ولی اصلاً نمی‌تونم بشناسمش. تا نشناسمش چطور ازش خلاص بشم؟

  • حوراء
  • يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۸

منِ پرسشگر

- اصلاً دوستم داری؟

- معلومه، تو مادر بچه‌هامی.

وسط یه جمله از یه کتاب که هیچ ربطی هم به این دیالوگ نداشت دوباره یادش افتادم؛ دیالوگی که توی فیلم‌ها و داستان‌ها و معاشرت‌های زیادی تکرار شده. الان سؤالم اینه که واقعاً این جمله می‌تونه نشون‌دهندۀ مهر و محبت باشه یا صرفاً یه نگاه ابزاریه؟ البته می‌شه جای طرفین سؤال هم عوض بشه؛ ولی باز هم سؤال من همونه.

پی‌نوشت: باور کنید وقتی این سؤال به ذهنم رسید اصلاً به فکر روز مادر نبودم.

  • حوراء
  • دوشنبه ۶ اسفند ۹۷