به چیا فکر می‌کنم؟

دلم می‌خواد فردا رو هم برم کتابخونه، چون خیلی بهتر کار می‌کنم و دغدغه‌ی پیدا کردن منابع کتاب رو ندارم. 

احتمالا وقتی که برم سر همون میز و از پنجره‌ی سمت چپ قفسه‌ی فرهنگ‌های عربی بیرون رو ببینم، یاد خبر ناراحت کننده‌ی دیروز می‌افتم. 

من هنوز جرأت نکردم از تجربه‌ی مشابه این مطلب با کسی صحبت کنم.

به نظرم کامبیز همون کمبوجیه است که رفته عربی، به صورت قمبیز دراومده و دوباره شده کامبیز، مثل خیلی کلمات دیگه که الآن حضور ذهن ندارم. 

با اینکه اسمم رو خیلی دوست دارم اما فکر می‌کنم اسم سارا بیشتر بهم میاد. 

لانتوری.

مقاله رو جدی بگیرم.

این بخش از زندگی بهتر آنا گاوالدا، داستان ماتیلد: می‌دانی ماتیلد... اگر در زندگی چیزی واقعاً برایت مهم است تمام تلاشت را بکن تا آن را از دست ندهی. 

نشد سری جدید همشهری داستا رو ادامه بدم. 

آریایی‌های پیش از دین زردشت، خدایان متعددی رو می‌پرستیدن، و باور داشتن که در مقابل خدایان نیک خدایان شر قرار دارند. خدایان نیک رو عبادت می‌کردن و براشون قربانی می‌دادن، اما نکته‌ی جالب اینه که آریایی‌ها بر خلاف بعضی اقوام دیگه مثل ترک و مغول برای دور کردن آسیب خدایان شر، یا به عبارت دیگه برای جلب رضایتشون بهشون هدیه و قربانی نمی‌دادن، بلکه سعی می‌کردن خدایان نیک رو تقویت کنن. 

اسم کامبیز رو توی واژه یاب سرچ کردم، فرهنگ دهخدا اون رو تصنیف دیگه‌ای از کمبوجیه می‌دونه، ولی حرفی از فرضیه من نزده. فرهنگ نام‌ها هم میگه صورت فرانسوی کمبوجیه است.

بازم به روی خودم نمیارم که به زبان فرانسوی بیشتر از انگلیسی احتیاج دارم و بازم نمی‌رم سراغش.

دلم برای کلاس زبان آخرمون تنگ شده.

چرا هیفاء بیطار توی ایران خیلی شناخته شده نیست؟

سفارش استاد خیلی دیر شده.

یه لیست از کلماتی که با ورود زبان عربی به ایران تغییر کرده درست کنم.

دلم می‌خواد با زبان‌های قدیمی فارسی بیشتر آشنا بشم، مثلا پهلوی، پهلوی جنوبی، دین دبیری.

تاریخ تمدن و مروج الذهب.

چقدر خوشحالم که دیگه اینستا نیستم.

 دلم یه جفت کفش جدید می‌خواد. 

واقعا اینستا و اینیستا هیچ ربطی به هم ندارن؟

این موضوع حرف اضافه رو جدید گذاشتم، برای وقتایی که کمتر حرف می‌زنم و حرف‌های کم ارزش‌تر برای گفتن دارم.