خطر لو رفتن فیلم آن سوی ابرها (از نشانهها و عوارض حرف نزدن از فیلم)
پیش از حرف اصلی: دیروز با چندتا از دوستان بیان به تماشای آن سوی ابرها رفتیم. نه میخوام خاطرات دیروز رو تعریف کنم، نه ماجرای فیلم رو، فقط میخوام از چیزی که در شخصیت زن اصلی داستان، تارا، دیدم حرف بزنم.
حرف اصلی: تو فیلمهایی که تا الآن دیدم، تارا از معدود شخصیتهای زنی بود که جنبههای مختلف زنانگی رو به این خوبی نشون داده.
غریزه: با اینکه توی فیلم متوجه میشیم بهخاطر شرایط سخت زندگیش مجبور به تنفروشیه، با لبخندی که هنگام خروج از خونۀ مرد (پیش از گرۀ اصلی داستان) رو لبشه، این به ذهنم رسید که انگار کاملاً از این اجبار ناراضی نیست، یا حداقل گاهی غیر از برآورده کردن نیاز مالی انگیزۀ دیگهای هم برای این کار داره، شاید همین هم باعث درگیریاش با آکشی شده بود.
مادری: توجهی که تارا به پسربچۀ یکی از همسلولیهای خودش داره نمایانگر حس مادریشه، تمام احساساتش نسبت به این بچه از حس مادری که در وجودش بود نشئت میگیره که به نظرم اوجش در صحنههای آخر فیلم نشون داده میشه.
خواهری: کل داستان بر اساس رابطۀ خواهر و برادریه، کمک به برادرش برای مخفی شدن و مخفی کردن جنسش، حمایتش از امیر و حتی صبحانهای که اولین صبح براش درست کرده بود.
حفظ بقا: گویا این ویژگی که با بقای نسل ارتباط مستقیم داره تو زنان بیشتره. تارا چندبار در زندان با حالت عصبی به برادرش میگه نمیخواد اونجا بمونه و همونجا بمیره و برای من هیجانات شدیدش نشان از همین ویژگی داشت. حتی درگیریاش با آکشی میتونه نمود دیگهای از این هم باشه.
پرستاری: این مورد رو هم میشه تو مراقبت از همسلولی مریضش دید.
نیاز به تکیهگاه: ابتدای فیلم که امیر به خونۀ تارا میره، توی بحثی که با هم دارن تارا میگه که بعد از طلاقش روزگار سختی داشته و چقدر به حمایت برادرش نیاز داشته و ازش دریغ شده، این نیاز سرکوبشده در گریهها و صحبتهای تارا خیلی خوب مشخصه.
و تارا انقدر زن بود، و واقعاٌ چندتا فیلم ایرانی اینهمه رو به نمایش میذاره؟