خرداد و تیر امسال توی یه دفتر اظهارنامۀ مالیاتی میزدم. یکی از مؤدیهام یه خانمی بود که مغازهاش رو اجاره داده بود و میخواست اظهارنامۀ مالیات بر درآمد اجاره بزنه. مثل همه یه سری سؤال ازش کردم که ببینم چه معافیتهایی میگیره یا نمیگیره و یکی از سؤالهام هم این بود که خدا نکرده بیماری خاصی نداره و هزینۀ درمانی نمیده؟ گفت چرا برای کنسر سینه کلی خرج کرده و بعدش من یه سری توضیح دیگه دادم و سؤال و جوابها ادامه داشت تا اظهارنامهاش تموم شد و رفت. اما از همون لحظه که کلمۀ کنسر رو شنیدم یاد این قضیه افتادم که خودم هم اغلب که میخوام دربارۀ مشکل قلبیام صحبت کنم از عبارت انگلیسیاش استفاده میکنم و بهجای افتادگی دریچۀ میترال میگم پرولاپس دریچۀ میترال. اولین دلیلی که به ذهنم رسید این بود که شاید بهخاطر بودن توی فضای درمانی و استفادۀ اصطلاحات غیرفارسی این جور توی ذهنمون جا گرفته، یا شاید هم یه سرش به این دید مضحک برگرده که استفاده از اصطلاحات انگلیسی کلاس داره؛ ولی بعدش به یه سری اصطلاحات دیگه فکر کردم؛ مثلاً توی بعضی از صحبتها بهجای دوشیزه از ورجین استفاده میکنیم، یا مثلاً توی کافه میگیم اسموکینگ طبقۀ بالاست یا توی تعریف یه داستان یا فیلم میگیم فلان نقش حسابی های بود و... اینجا بود که یه دلیل مهمتر به ذهنم رسید، اینکه از اصطلاحات فارسی استفاده نمیکنیم تا یهجورایی از صراحت کلمات کم کنیم. انگار که قدرت کلمات توی زبان مادری بیشتره و میتونه علاوه بر چیزی که میگیم و میشنویم چیزهای دیگهای رو هم به ذهنمون بیاره که نخوایمشون، یا حد اقل توی اون لحظه نخوایمشون.