دیدید یه وقتهایی آدم برای یه کاری هِی دستدست میکنه تا اینکه یه نفر دیگه اون کار رو انجام میده؟ یا یه حرفی رو انقدر دیر میزنه تا یکی دیگه اون حرف رو میزنه و گاهی اتفاقاً اون حرف، دقیقاً همون حرف از دهن دیگری که در میآد خیلی گل میکنه؟ (من رکورددار این مورد دوم هستم، از زمان مدرسه.)
یه وقتهایی هم کاری که باید انجام بشه یا حرفی که باید زده بشه رو انقدر عقب میاندازیم تا یه اتفاقی میافته که اصالت کار رو از بین میبره و یهجورهایی نمایشی نشونش میده؛ انگار صداقت کار زیر سؤال بره و اینطور به نظر بیاد که افتاده تو دور تعارف و این حرفها.
الان هم اینطوری شده که انقدر دستدست کردم از برگشتن غمی بنویسم که دیشب غافلگیرانه هدر جدید اینجا رو بهم داد و از همون موقع پست ذهنیام به گوشهای رفت و فقط میتونم بگم: متشکرم، چه نامم؟