خرداد و تیر پارسال توی یه دفتر مالیاتی اظهارنامه میزدم. بار اولم نبود و سال ۹۴ و ۹۵ هم همین کار رو کرده بودم؛ اما پارسال انگار دقتم به افراد و گفتار و رفتارشون بیشتر بود؛ همین دقت هم باعث شد اولین جرقهی پرسش پست قبل توی ذهنم زده بشه.
ولی چرا سپاسگزاری برای من مهمه و فکر میکنم توی فرهنگ ما داره کمرنگ میشه؟ چون واقعاً نگران این هستم که money talks به رفتار جاافتادهای بینمون تبدیل بشه، اما به یه صورت دیگه؛ یعنی نهتنها به این باور برسیم که فقط پوله که کار رو پیش میبره، حتی وقتی بهعنوان حقالزحمه پرداخت میشه، زبان تشکر مشتری هم باشه، یا بدتر از این، پرداخت حقالزحمه این توهم رو به وجود بیاره که صاحب کسب زرخرید مشتریه؛ این رو میگم چون بعید به نظر میرسه با مشتری و اربابرجوع سروکار داشته باشی و این موضوع رو تجربه نکرده باشی.
جدا از این، واقعاً چرا نباید با کلاممون به دیگری نشون بدیم که کارش برامون ارزشمنده؟ این رو نوعی توقع نمیدونم، بهنظرم صرفاً نوعی بیان ارزشمندیه که میتونه حس خوبی بهمون بده.