▪چیزهایی از عسر گذشته و چیزهایی از یسر رسیده. ذهنم بازتره، خنده‌ام بلندتره، تلاشم بیشتره و دارم سعی می‌کنم از راه‌های مختلف شیشه‌ی عمرم رو با چیزهای رنگی پر کنم که وقتی دوره‌ی بعدی گره‌ها و گشایش‌ها رسید، دستم خالی نباشه.

▪مطالعه و تمرین تو زمینه‌ی تولید محتوای دیجیتال رو جدی‌تر گرفته‌ام و همین باعث شد برای تمرینی که شاهین کلانتری توی این دوره بهمون داده، بعد از مدت‌ها برگردم اینستا. این روزها با بچه‌های دوره داریم با هشتگ نانومحتوا پست‌هامون رو منتشر می‌کنیم.

▪تو گرونی‌های ۹۷، تیر بالا رفتن دلار درست خورد به قلب ما و کارمون. امسال هم همین که زمزمه‌ی بالا رفتن قیمت دلار شروع شد، اولین چیزی که گفتم ای وای کاغذ بود. مثل ماهی‌گیرهای تازه‌کار تمام تلاشم رو می‌کنم قلابم به صیدهای چاپ قدیم گیر کنه که بتونم نسبت به بودجه‌ام کتاب‌های بیشتری بخرم.

▪روند کتاب خریدن و به‌تبع اون کتاب خوندنم رو عوض کردم؛ امسال هیچ کتاب داستانی کاغذی‌ای نخریدم و بودجه‌اش رو گذاشتم برای کتاب‌های غیرداستانی کاغذی؛ از اون‌ور کتاب‌های داستانی رو توی طاقچه و فیدیبو می‌خونم.

▪آخرین روز صفحه‌بندی هر هفته، برام تکرار این تجربه است که فدا شدن کیفیت به پای کمیت برای تویی که همه‌جوره دغدغه‌ی کارت رو داری، درد داره؛ اما دیگران فقط از بیرون گود امر می‌کنن که لنگش کن. از اسفند پارسال مجموعه من رو توی وضعیتی گذاشته که عملاً دارم جای دو نفر کار می‌کنم و پوستم چند لایه‌ای کنده شده؛ حالا این وسط عصبانیت از اون‌جایی راهش رو باز می‌کنه که هرچی توی جلسات می‌گی بالا بودن حجم کار، احتمال اشتباه رو بیشتر می‌کنه، آقایون هیچ تصمیم درستی نمی‌گیرن و از اون طرف به‌خاطر عملی شدن پیش‌بینی‌ات تذکر می‌گیری. و سؤالی که برات پیش می‌آد اینه که مدیریت چی‌ می‌گه این وسط؟

تیتر