یکی از تفریحات من پایین رفتن از پلههاست، یعنی ترجیح میدم به جای استفاده از پله برقی، خودم از پلهها پایین برم. مثلا مترو که هم پله برقی داره و هم پله معمولی، ترجیح میدم از پله معمولی پایین برم. دیروز هم همینطور که داشتم از پلههای مترو پایین میرفتم به این فکر افتادم چرا ما آدما دیگه حتی سعی نمیکنیم سقوط رو خودمون تجربه کنیم؟
به هر حال گذشت. ظهر با دوستم رفتیم به یکی از فود کورتهای نسبتا معروف و همین که نشستیم متوجه شدیم فضا بیشتر از اینکه شبیه غذا خوری یا کافی شاپ باشه، شبیه کلاس درس یا جلسهی مشاوره است. چند دقیقه بعد دوستم پرسید قضیه چیه؟ کلاس درسه؟ گفتم مثل اینکه جلسهی یکی از این شرکتهای بازاریابی شبکهایه.
از نه یا ده تا میزی که تو قسمت ما بود، غیر از ما همه درگیر این موضوع بودند، یا همون موقع داشتند در مورد کاراشون صحبت میکردند، یا منتظر مشاورشون بودند.
واقعا برام ناراحت کننده بود، دلم میخواست ازشون بپرسم چرا خودتون سقوط رو تجربه نمیکنید؟ چرا لذتش رو از خودتون دریغ میکنید؟ یعنی خلاقیت ما انقدر پایین اومده که باید از دیگران الگو بگیریم، یا واقعا سقوط انقدر بیارزش شده؟
میترسم از روزی که این پله برقیها خراب بشه.